October 26, 2007
آمد خزان
اي باغبان، اي باغبان، آمد خزان، آمد خزان
بر شاخ و برگ از درد دل بنگر نشان، بنگر نشان
اي باغبان، هين، گوش كن، نالهي درختان نوش كن
نوحه كنان از هر طرف صد بيزبان، صد بيزبان
هرگز نباشد بيسبب گريان دو چشم و خشكلب
نبود كسي بي درد دل، رخ زعفران، رخ زعفران
حاصل، درآمد زاغ غم در باغ و ميكوبد قدم
پرسان به افسوس و ستم، كو گلستان؟ كو گلستان؟
كو سوسن و كو نسترن؟ كو سرو و لاله و ياسمن؟
كو سبزپوشان چمن؟ كو ارغوان؟ كو ارغوان؟
كو ميوهها را دايگان؟ كو شهد و شكر رايگان؟
خشك است از شير روان، هر شيردان، هر شيردان
كو بلبل شيرين فنم؟ كو فاختهي كوكو زنم؟
طاووس خوب چون صنم، كو طوطيان؟ كو طوطيان؟
خورده چو آدم دانهاي، افتاد كاشانهاي
پرّيده تاج و حلّهشان زين اِفتنان، زين اِفتنان
گلشن چو آدم مستضر، هم نوحهگر، هم منتظر
چون گفتشان: "لا تَقْنَطوا" ذوالاِمتِنان، ذوالاِمتِنان
جمله درختان صفزده، جامهسيه، ماتمزده
بيبرگ و زار و نوحهگر، زان امتحان، زان امتحان
اي لكلك و سالارِ ده، آخر جوابي باز ده
در قعر رفتي، يا شدي بر آسمان، بر آسمان
گفتند: "اي زاغ عدو، آن آب باز آيد به جو
عالم شود پر رنگ و بو، همچون جنان، همچون جنان"؛
---------------oOo---------------
October 13, 2007
مسافر
پلك چشمم ميپره... خوب ميدونم كي تو راهه!؛
---------------oOo---------------