September 1, 2007
قاب عكس
يه نگاه كوتاه، بي جواب
در انتظاري بي ثمر، رويايي كوتاه، اندكي خواب
...اينك تو رفتهاي و من موندم، بگي نگي (ساموار!) بيتاب
خيليها رو اين روزها كم ميارم. لحظات بي معني و تعريف نشده، گاهي تلخ، اما اغلب آميخته با حسرتي گنگ؛ حسرت ساعتهايي كه پر شد از بهانههاي رنگارنگ، دقايقي سرشار از توجيه، و ثانيههايي كه ناچيز فرض شدند، تا كه بار تنهايي رو بي دردسر با خود حمل كنند.ـ
...آذين، تو هم ميدوني كه خونوادهي من بدون تو ناقص ميمونه. به اميد روزي كه اولين عكسمون رو قاب كنيم
---------------oOo---------------